درود
شادزی
مهرافزون
هیچ گاه روی ویرانه های خانه ی دیگران خانه نساز ؛ اگر زمینش استوار بود خانه اش را نگه می داشت .
ارادتمند
بنده ی کم ترین
درود
شادزی
مهرافزون
هیچ گاه روی ویرانه های خانه ی دیگران خانه نساز ؛ اگر زمینش استوار بود خانه اش را نگه می داشت .
ارادتمند
بنده ی کم ترین
درود
شادزی
مهرافزون
روزگاری بود که من شب را به روز می رساندم تا بر او بخندم
اینک او بر من می خندد
رویم سیاه است و زیرم سپید
ارادتمند
بنده ی کم ترین